ابراهیم و آتش و گنجشک
نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...
و خوشا به حال گنجشکان سرفراز
...درادامه ی مطلب
...درادامه ی مطلب
کلمات، تاثیر شگرفی روی ضمیر ناخودآگاه انسان دارند. ناخودآگاه بدون آنکه منظورمان را بداند هر چه بگوییم خوب یا بد را برایمان خلق می کند. لذا لازم است برای دستیابی به موفقیت از کلمات مثبت و دارای انرژی مثبت استفاده کنیم.
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم
...درادامه ی مطلب
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود،
کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد :
(تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم نه برای برادر زادهام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)
...درادامه ی مطلب
کودکی ام را دوست دارم روزهایی که به جای دلم سر زانوانم زخمی بود....
.
.
زمانی فراموشت میکنم که بالای سنگ قبرم با افسوس بگویی کاش زنده بودی...!
شعری در وصف جنس های چینی
نه تنها پیرهن از چین میاریم
که اقلامی خفن تر از چین بیاریم
برای رفع مشکل از جوانان
در این فکریم که چی از چین بیاریم!
ایـن دیـوانگیـست ...
که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه
خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم
...درادامه ی مطلب